آنکه با پشتک بر آب پرد. آنکه باپشتک بجهد. رفتار با پشتک، چهارپائی که بسبب مرض پشتک رفتار معیوب دارد و پای زند: اتان رموح برجلها، ای نفوح. اتان ضحور، خرمادۀ پشتکزن
آنکه با پشتک بر آب پرد. آنکه باپشتک بجهد. رفتار با پشتک، چهارپائی که بسبب مرض پشتک رفتار معیوب دارد و پای زند: اتان رُموح برجلها، ای نفوح. اتان ضحور، خرمادۀ پشتکزن
کسی که در عزا و مصیبت بر سینۀ خودمیزند و نوحه گری مینماید. (ناظم الاطباء). آنکه در ایام عزاداری در جزو دستۀ مخصوص با دست بر سینۀ برهنۀ خود زند (بعلامت سوگواری). (فرهنگ فارسی معین)
کسی که در عزا و مصیبت بر سینۀ خودمیزند و نوحه گری مینماید. (ناظم الاطباء). آنکه در ایام عزاداری در جزو دستۀ مخصوص با دست بر سینۀ برهنۀ خود زند (بعلامت سوگواری). (فرهنگ فارسی معین)
پیرزن. مقابل پیره مرد. رجوع به پیرزن شود: پوشیده مشرفان داشت از قبیل غلامان و فراشان و پیره زنان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 116). از آن پیره زن حلواها و خوردنیها آرزو کردند. (تاریخ بیهقی). چراغ پیره زن گر خوش نسوزد فتیله برکشد تا برفروزد. نظامی. نبینی برق کآهن را بسوزد چراغ پیره زن چون برفروزد. نظامی. دام یتیمان نبود دامنت بارکش پیره زنان گردنت. نظامی. چون پیره زنیست کز گرانی مرگش طلبی زرش ستانی. نظامی. هر کنیزی که شه خریدی زود پیره زن در گزاف دیدی سود. نظامی. که گفت پیره زن از میوه میکند پرهیز دروغ گفت که دستش نمیرسد به ثمار. سعدی. فرشته ای که وکیلست بر خزاین باد چه غم خورد که بمیرد چراغ پیره زنی. سعدی
پیرزن. مقابل پیره مرد. رجوع به پیرزن شود: پوشیده مشرفان داشت از قبیل غلامان و فراشان و پیره زنان. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 116). از آن پیره زن حلواها و خوردنیها آرزو کردند. (تاریخ بیهقی). چراغ پیره زن گر خوش نسوزد فتیله برکشد تا برفروزد. نظامی. نبینی برق کآهن را بسوزد چراغ پیره زن چون برفروزد. نظامی. دام یتیمان نبود دامنت بارکش پیره زنان گردنت. نظامی. چون پیره زنیست کز گرانی مرگش طلبی زرش ستانی. نظامی. هر کنیزی که شه خریدی زود پیره زن در گزاف دیدی سود. نظامی. که گفت پیره زن از میوه میکند پرهیز دروغ گفت که دستش نمیرسد به ثمار. سعدی. فرشته ای که وکیلست بر خزاین باد چه غم خورد که بمیرد چراغ پیره زنی. سعدی
قایف. آنکه از اثر پای پیماینده را شناسد: بعد از دیدن آن غار و سنگلاخ در خصوص ابی کرز پی زن شبهه کردم که گفت این اثر قدم ابن ابی قحافه و این اثر قدم محمد بن عبداﷲ است. (سفرنامۀمکۀ فرهادمیرزا) ، اسب و دیگر ستور
قایف. آنکه از اثر پای پیماینده را شناسد: بعد از دیدن آن غار و سنگلاخ در خصوص ابی کرز پی زن شبهه کردم که گفت این اثر قدم ابن ابی قحافه و این اثر قدم محمد بن عبداﷲ است. (سفرنامۀمکۀ فرهادمیرزا) ، اسب و دیگر ستور
وصله کردن رقعه دوختن (کفش و غیره) : دلق صد رنگ نماید بنظر مردم را بسکه عشاق تو بر جامهء... پینه زنند. (علی خراسانی) -2 سخت شدن پوست کف دست و پا و زانو و غیره بر اثر کار و رفتن پینه بستن، گود کردن مجرای قنات در صورتیکه قنات خشک شود. پس از گمانه زدن قنات در صورتیکه به آب نرسد مجرای قنات را گودتر کنند
وصله کردن رقعه دوختن (کفش و غیره) : دلق صد رنگ نماید بنظر مردم را بسکه عشاق تو بر جامهء... پینه زنند. (علی خراسانی) -2 سخت شدن پوست کف دست و پا و زانو و غیره بر اثر کار و رفتن پینه بستن، گود کردن مجرای قنات در صورتیکه قنات خشک شود. پس از گمانه زدن قنات در صورتیکه به آب نرسد مجرای قنات را گودتر کنند